دل شکسته

دلم شکسته 

آنقدر ک دیگه تکه تکه شده خودم دارم صدای قلب شکستمو میشنوم .

دیگ نمیتونم تکه های قلبمو بهم بچسبونم 

دیگ نمیتونم اون ادم قبل باشم ک همیشه لبخند ب لب داشت و شاد بود .

ای کاش بر میگشتم به دوران خوب و شاد نوجوانیم ک ب هیچ کسی دل نبسته بود و تنها دقدقش درس بو د و دکتر شدن .

چقد زود گذشت چقد اون روزا میخندیدم و شیطنت میکردم چقد اون دوران مثل برق و باد گذشت .چقد اون موقع ها دوست داشتم زود بزرگ بشم .الان ک بزرگ شدم و در آستانه سی سالگی هستم دلم بچگی میخواد احساس میکنم آنقدر ضعیف شدم و ناتوان ک دیگر هیچ جونی برام نمونده و عین خانم های چهل ساله شدم ک دیگر هیچ امیدی ب زندگی ندارند دوران نوجوانی مخصوصا دوران اول متوسطه چ دوران خوبی بود بدون گوشی و بدون هیچ وابستگی ب کسی فقط درس میخوندیم و ب کنکور فکر میکردیم و زنگ های تفریح شیطنت و بازی میکردیم چقد اون دورانو دوست دارم کاش برمیگشتم ب اون دوران چ حیف ک زود گذشت .ما چندتا دوست بودیم ک از اول دبیرستان باهم بودیم و تا الان هم با هم ارتباط داریم چقد دوستی های اونموقع با الان فرق میکرد چقد معرفت های اون موقع با الان تفاوت داشت .دوستای من پ6نفر بودن ک باهم رفاقت های خوبی داریم هنوزم ک هنوزه باهم ارتباط داریم بغی از یکی از دوستام ب اسم نیلا نیکزاد ک از وقتی ک پیش دانشگاهی رو گذروندیم و میخواستیم کنکور بدیم دیگ ندیدیمش خیلی دختر خوب و مهربونی بود دلش میخواست با اون کسی ک دوست داشت ازدواج کنه ک انگار نشد 

این داستان ادامه دارد ......