-
تولد عشقم
جمعه 26 خرداد 1402 20:56
امروز جمعه ۲۶خرداد ۱۴۰۲ برای اینکه عشقمو سورپرایز کنم با یه کافی شاپ صحبت کردم و مشغول برنامه ریزی بودم برای امروز البته ک ۲۴خرداد تولدش بود چون سرکار میرفت نشد اون روز بگیریم دیگ گذاشتم برای روز جمعه ساعت ۲بعدظهر بود که بهش پیام پچدادم که ساعت ۵ونیم کافی شاپ باش گفت برم آرایشگاه و خوشتیپ کنم بیام منم از اونجایی که...
-
خدا دنیات جای زندگی نیست
چهارشنبه 10 شهریور 1400 20:34
خستم از این دنیایی که هیچ چیزش به میل ما نمیچرخه کاش حداقل یکبار خدا زندگی به میل خودمون پیش میرفت. چرا اینقدر زندگی خسته کننده و یکنواختشده هرکاری کانجام میدیم تهش بن بست یا جلونمیره .بعضی اوقات اینقدر خوشحالیمک داده کاری جلو میره بیشتر اوقات همبرعکس اونچیزی ک فکر میکردیم پبش میره با اینک تلاش می کنی ولی بد...
-
مردن
سهشنبه 21 بهمن 1399 23:45
تا حالا شده بچه ها به مرگ فکر کنید؟ من بعضی اوقات بهش فکر میکنم همین دوروز پیش بود ک بهش فکر کردم سردردای شدیدی داشتم پیش خودم فکر کردم ک اگر این سردردها ادامه داشته و تبدیل به خدایی نکرده مریضی بدی باشه چی ؟ادما بعضی اوقات ک وقتی از چیزی ناراحتن با عصبی میشن به خیلی چیزا فکر میکنند مخصوصا موقعی ک کسی دلشونو بشکنه...
-
دل شکسته
پنجشنبه 2 بهمن 1399 23:39
دلم شکسته آنقدر ک دیگه تکه تکه شده خودم دارم صدای قلب شکستمو میشنوم . دیگ نمیتونم تکه های قلبمو بهم بچسبونم دیگ نمیتونم اون ادم قبل باشم ک همیشه لبخند ب لب داشت و شاد بود . ای کاش بر میگشتم به دوران خوب و شاد نوجوانیم ک ب هیچ کسی دل نبسته بود و تنها دقدقش درس بو د و دکتر شدن . چقد زود گذشت چقد اون روزا میخندیدم و...
-
دلنوشته
پنجشنبه 2 بهمن 1399 23:20
سلام خدا منم بنده تو اومدم دم خونت حالم بد چرا هرموقع میخوام خوبی کنم اینقدر میسوزونند ادمو چرا وقتی میخوام ادم درستی باشم اینقدر عذابم میدن خستم خدا از دنیات و آدمات خستم دیگ نمیکشم کاش خودت بیای رو زمینت و بگی با من بیا ب دنیای خودم از این دنیا منو ببری . چرا نمیشه درست زندگی کرد ؟ چرا همه قضاوت میکنند همو ؟ چرا...
-
آشنایی
دوشنبه 27 مرداد 1399 17:08
امروز یکشنبه 12مرداد روز تولد مامانم بود خسته از سرکار اومدم بعدظهرش قراربود با خواهرم بریم کفش بخریم برای مامانم ساعت هول ساعت 5ونیم بعدظهر بود ک ب سمت بیرون رفتیم در راه داشتم ب خواهرم میگفتم ک یکی از دوستانم خواستگار معرفی کرده برام ک دوسال از من کوچکتر چهار شونه و بلند داشتیم صحبت میکردیم ک من تصمیم گرفتم ک یک روز...
-
درگذشت عموی عزیزم
شنبه 9 آذر 1398 17:27
سلام به بهترین عموی دنیا سلام بهترینم عموجونم دلم تنگ شده برات هرجایی که میرم یاد و خاطراتت با من هست نمیتونم فراموش کنم نمیتونم باورکنم که نیستی خسته شدم از بی توبودن دلم میخواد بمیرم زندگی سخت شده تحمل ندارم بعضی از حرفها آدمو بد میسوزونه یبار ب خوابم بیا یکم بهم آرامش بده با من حرف بزن ک بتونه سرپا وایسم حالم خیلی...
-
به نام او دنیا را آغاز کردم......
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 11:35
سرآغاز زندگی خود را با نام بهترین رحمان آغاز کردم و باز هم تنهایی من شروع شد..... و باز در راهرئ های غروب قدم می زنم این کوچه پس کوچه های قدیمی دلم که چند سالی است که دیگر سراغی از آن نمی گیرم و غباری بر روی این راهروها گرفته که شاید سال ها طول بکشد تا پاک و تمیز شود. و دیگر آن صدای آشنا نیست که مرا از این راه پر پیچ...
-
به نام یباترین معشوق
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 10:52
دوست دارم برای شما که عاشق ترین هستید چیزی بنویسم از عشق . از دوست داشتن ولی نمی دانم از کدامین عشق برای شما بگویم. از عشقی که سال هاست قلبمرا با خود برده...... از عشقی که سال های کودکی ، نوجوانی ، جوانی را به خود مشغول داشته است. آری قلبب عاشق زیبا ترین موسیقی است که برای معشوق می نوازد.آری موسیقی بهترین مرحم برای دل...
-
آفتاب کوچک دلم سلام....
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 15:17
سلام به آفتابی که هر روز صبح از قلب من طلوع می کند و هر روز با تماشای آفتابش دلم را روشن می کند. آفتابی که هر روز صبح در طلوع خورشید می توان عکسی از روشنای و شفافیت را دید. آفتابی که هر روز کلامش را در دیواره قلبم می نوشتم و آن را با تمام وجود خویش حس میکنم.......... آفتابی که هر روز نیم نگاهی به من می اندازد آفتابی...
-
مرا احساس کن
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:12
مرا احساس کن! مرا احساس کن که چگونه پردردم و تو آنرا نمی بینی؟ ای کاش حال مرا می دانستی! مرا باور کن من همانی بودم که بی قرارت کردم اما تو گفتی من که باشم! ای کاش مرا می دیدی چگونه در باغچه سر به سوی آسمان صورت تو را در ماه جستجو می کردم........ می دانم باور نمی کنی اما باور کن، تو هر کجا که باشی من با تمام وجودم...
-
آهنگ
شنبه 14 اردیبهشت 1398 14:25
برای دانلود اینجا کلیک فرمایید http://s8.picofile.com/file/8359405876/Sasy_Hame_Bada.mp3.html
-
تصویر
شنبه 14 اردیبهشت 1398 11:22
عکس
-
در راهروهای غروب
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398 13:41
در راهروهای سکوت با پای پیاده به پیش می روم با جاده هایی از غم با نوازشی از گل سرخ که کبوتران آن را برای من به یادگار گذاشته اند با رایحه ای از زندگی به پیش می روم با کبودی که بر گل یاس نشسته آهسته قدم می زنم و کم کم غم خویش را با او در میان می گذارم .دیگر آن کبوتران زیبای قصه های دور و دراز نمی آید... و دیگر این کلام...
-
غزل تقویم ها
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398 13:24
عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم تقویم ها گفتن و ما باور نکردیم در خاک شد صد غنچه در قصل شکفتن مانیز جز خاکستری برسر نکردیم در تب لبیک تاول زد ولی ما لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم حتی خیال نای اسماعیل خود را همسایه با تصویری از خنجر نکردیم بی دست و پا تراز دل خودکس ندیدیم زانرو که رقصی با تن بی سر نکردیم.
-
مهربانی
سهشنبه 3 اردیبهشت 1398 16:17
کاش مهربان باشیم مثل شیشه ها ،صبور باشیم مثل ساقه ها که بار شاخه ها و برگ ها را بر دوش می کشند، جاری باشیم مثل رود و طغیان کنیم مثل موج و سر دلها را بشکنیم آفتاب باشیم و بتابیم ، ابر باشیم و بباریم ، باران باشیم و برویانیم ، خاک باشیم و دانه ها را پناه دهیم ، تا مهربان هست نامهربان نباشیم تا راه هست به بیراهه نرویم ....
-
به نام زیباترین کتاب هستی
سهشنبه 3 اردیبهشت 1398 16:14
می خواهم بر دفتر دلم چیزی بنویسیم به وسعت یک دریا می خواهم خویش را در این دریای بی کران آبی غرق کنم . می خواهم آسایش را که هر روز به دنبالش بودم پیدا کنم زندگی تمامش درس عبرت است برای من . زندگی مثل یک گل سرخ است که تمام گلبرگ هایش در تلاش و تکاپو برای زیستن زندگی پایان یک رویای شیرین و تلخ است که در آن فراز و نشیب...
-
یادداشت هایی برای شقایق
سهشنبه 3 اردیبهشت 1398 14:52
شب آغاز شده است. هیچ چراغی روشن نیست همه جا پاز تاریکی و سکوت ، نمی دانم دل خوشی شب برای چیست؟ بر دلخوشی مهتاب یا تک ستارگان روشنش این را میدانم که امشب خسته ام و به دنبال کسی یا چیزی که مامن امنی برای همه خستگی هایم و من تو را یافتم ای شقایق..... باتوام باتو که وجودت غایت زندگی است و تا زمانی که هستی باید زندگی کنم...
-
زندگی
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 11:28
زندگی یک اتاق با دو پنجره نیست ، زندگی هزاران پنجره دارد ... یادم هست روزی ... از پنجره ناامیدی به زندگی نگاه کردم ، احساس کردم می خواهم گریه کنم ... و روزی از پنجره امید به زندگی نگاه کردم ، احساس کردم میخواهم دنیا را تغییر دهم ! عمر کوتاه است ... فرصت نگاه کردن ، از تمامی پنجره های زندگی را ندارم ، تصمیم گرفته ام...
-
خدا
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 11:16
هنگامی که از درون زلال باشی خداوند به تو نوری میبخشد، آنچنان که ندانی و مردم تو را دوست میدارند از جایی که ندانی و نیازهایت برآورده شود آنچنان که ندانی چه شد ! این یعنی پاک نیتی … و پاک نیت کسی است که برای همه، بدون استثناء، خیر بخواهد چون می داند سعادت دیگران از خوشی او نمی کاهد و بی نیازی آنها از ثروت او کم...
-
طبیعت زیبا
یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 12:26
آمیختن طبیعی رنگ ها چون پیوند عاشقانه انسان ها زیباست رنگ آبی رنگ خاکی را در آغوش می گیرد چنانکه آسمان زمین را و از این پیوند ،درخت و سبزه و گل و گیاه و دریاچه و جویبار پدید می آید نقاش همچون باد بر رنگ های گزیده خویش می وزد و از این وزش بر دریای کوچک رنگ ، موج ها و حباب ها پدید می آید و دشت و صحرا و برف و بوران و...
-
بهار زیبا
یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 12:18
قرارمان همین بهار زیر شکوفه های شعر …! آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند آنجا که حرف های زمین افتاده ام دوباره سبز می شوند وَ دست های عاشقمان گره در کارِ سبزه ها می اندازند قرارمان زیرِ چشم های تو ! آنجا که شعر نم نم شروع می شود …!